این روزها من با تو حسّ تازه ای دارم
احساس خوب بی حد و اندازه ای دارم
تا واژه ای اطراف چشمان تو می چرخد
دنیا به حول محور جام تو می چرخد
وقتی بخندی گونه هایت چال می افتد
دور تو می گردد زنی، بی حال می افتد!
بی حلقه ی دستان تو محبوس می ماند
در بند انگشتان تو یک بند می خواند!
دل می برد از تو در آن پیراهن طوسی
تن خیس لذت می شود وقتیکه می بوسی
کج می کند گردن به روی سینه ات هر بار
ققنوس خاکستر نشین را می کنی بیدار!
آتش به جانش می زند هرم نگاه تو
هر شب نگاهش منتظر مانده به راه تو
درباره این سایت