خسته ام خسته مثل مردی که
زنده برگشته از نبردی که
آخرین تیر مانده در سینه
رد خونین نعش سردی که
روی دوش زمین کشیده تو را
باد و باران نشسته گردی که
تلخ سیگارهای خاموشم
ناتوان از شکست دردی که
کشته در من امید روییدن
شعله پایان برگ زردی که
هرکه بازنده بود می افتد
تاس تنهای تخته نردی که.
خسته ,باران ,کهکشته ,امید ,روییدنشعله ,برگ ,امید روییدنشعله ,من امید ,روییدنشعله پایان ,پایان برگ ,برگ زردی
درباره این سایت